سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انتظـــــــــــار روشـــــــــــــــن

جـــــان مـن بر لـب بیـامد از غـــــم هـــجران تو

جـــــان من آخر رســـــــد باقی بمـــــاند جـان تو

 

گر هزاران جان چو من باقی نماند ترس نیســـت

جان تویی جـــــانان تویی جــــانم فدای جـــان تو

 

جان من بی جان تو جان داده یی در عمـــق خاک

حشـــــر و نشـــــرم نام تو باقی شـوم از جان تو

 

تن نه جسمی رو به مرگ و یک نشان عاشقیست

یعنی ای جان جهــــان من صـورتم بر جـــــان تو

 

گر نباشـــــــد صــورتی جـان را چه کار آید بگـو

جـان من باش ای عـزیز من مرده ام بی جــان تو

 

روزهـــا را طی کنم شـــــــبها ندارم راحـــــــــتی

راحتم شــبها چو باشـــــد شــــمس روزم جان تو

 

جان من هســــــتی چرا بی جان بیافتم گوشــه یی

من گدای دســــــت تو محتاج   چشــــم و جان تو

 

لختی ای بالا نشــــین بر جسم بی جان کن نظــــر

بنگرم دیگر ندارم زندگی بی جســم تو بی جان تو

 

جان تو هستی تن تو هستی جسم و جان من تویی

آن تو هســتی این تو هســـــتی جان من قربان تو

 


نوشته شده در چهارشنبه 87/9/6ساعت 8:54 صبح توسط زهـــرا* نظرات ( ) | |

حافظ
نوشته شده در یکشنبه 87/9/3ساعت 6:24 صبح توسط زهـــرا* نظرات ( ) | |

                      

                       بسم الله الرحمن الرحیم

خداوند از میان همه کتابها کتاب قرآن، از میان همه انسانها حضرت محمد(ص) و از میان همه راه ها صراط مستقیم و از میان همه ماه ها ماه رمضان را برگزید. اگر به شما بگویند که خوشبختی را در چه می بینی شاید بگویید ثروت یا در علم زیاد یا رفتن به دانشگاه و غیره اما خوشبختی اصلی و راه آن تنها در رسیدن به خدا می باشد.

فرمول عشق: برای ساختن خوشبختی از ماه ذیقعده شروع کنید. در اینجا سوال پیش می آید. چرا از ماه ذیقعده از ماه های دیگر نه و چه روزی از سی روز ذیقعده شروع کنیم.

در توضیح باید گفت هر یک از ما و شما یک روز تولد داریم. اما تا کنون فکر کرده اید که زمینی که ما روی آن زندگی می کنیم هم ممکن است یک روز تولد داشته باشد. بله روز تولد زمین 25 ذیقعده می باشد. و خداوند در آیه 30نازعات می فرماید: والارض بعد ذلک دحها: زمین را بعد از آن( آسمان ) گسترش داد.

«دُحا» از ماه دحو ( بر وزن ) به معنی گستردن است. بعضی نیز آن را به معنی تکان دادن چیزی از محل اصلیش تفسیر کرده اند.

به هر حال منظور از «دحوالارض» این ایت که در آغاز تمام سطح زمین را آبهای حاصل از بارانهای سیلابی نخستین فرا گرفته بود. این آبها تدریجاً در گودالهای زمین جای گرفتند و خشکیها از زیر آب سر بر آوردند و روز به روز گسترده شدند تا به وضعفعلی در آمد. (و این مساله بعد از آفرینش زمین و آسمان روی داد). بعد از گسترش زمین و آماده شدن برای زندگی و حیات سخن از آب و گیاه به میان آورده می فرماید:

«اخرج منها ماء ها و مرعاها»: خداوند در زمین آب را خارج نمود و همچنین چراگاهایش را.

این تعبیر نشان می دهد که آب در لا به لای قشر نفوذ پذیر زمین پنهان بود سپس به صورت چشمه ها و نهرها جاری شد و حتی دریا و دریاچه را تشکیل داده.«آری آسمانها را برافراشته و نظام نور و ظلمت را برقرار ساخت ، زمین را گسترش داد. و آب و گیاه را از آن خارج نمود. کوهها را مراقب حفظ زمین نمود. و همه وسایل زندگی انسان را فراهم ساخت و همه را از بهر او سرگشته و فرمانبردار کرد تا از مواهب حیات بهره گیرد و به غفلت نخورد و به پاس این همهفرمانبردارانکه برای او آفریده است فرمان الهی برد. اینها از یک سو نشانه های وجود او در مسیر توحید و معرفت است. »

و اولین جای زمین که از آب بیرون آمد مکه بود و از آن پس آن سرزمین را مرکز زمین گویند. مکه که محبوبترین جای زمین در نزد خداست، خاکش بهترین خاکها، سنگش عزیزترین سنگها، درختانش بهترین درختان، کوههایش گرانترین کوهها و آ؛بش پاکترین آبهاست و خلاصه آب و خاکش با دل و جان آشناست. حضور در مکه خود عبادت است. کسی که در مکه باشد راه رفتنش به منزله عبادت، خوابش همانند شب زنده داری و غذا خوردنش به مشابه روزه داری است. یک روز، روزه در مکه معادل یک سال روزه در شهر های دیگر است . یک تسبیح در مکه معادل خراج کوفه و بصره است که در راه خدا انفاق کنند. کسی که قرآن در مکه ختم کند، نمی میرد تا رسول خدا و جایگاه خویش را ببیند. کسی که در مکه سجده کند همانند کسی است که در راه خدا در خون خویش دست و پا زده است.

کسی که یک سال در مکه زندگی کند ، خداوند گناهان 9 سال خود خانواده، خویشان، همسایگان و هر کس را او برایش طلب بخشش کند می بخشد.

فضیلت کعبه:

امام صادق(ع) فرمودند:« خداوند در روی زمین قطعه ای نیافرید که بیش از کعبه دوست داشته باشد و هیچ قطعه ای از زمین را به اندازه کعبه احترام نکرده است». نیز فرمودند: تا زمانی که کعبه بر پاست دین پایدار است.

به قول شاعر: تا ریشه در آب است امید ثمری هست.

حالا که فهمیدیم 25 ذیقعده را دحوالارض می نامند،از فضیلت شب دحوالارض که رحمت خدا در آن نازل می شود و قیام عبادت در آن پاداش بسیار دارد. و از حسنبن وشار روایت است که گفت من کودک بودم که با پدرم در خدمت امام رضا (ع) شام خوردیم در شب بیست و پنجم ماه ذی القعده پس فرمود: که امشب حضرت ابراهیم (ع) و حضرت عیسی (ع) متولد شده اند و زمین زیر کعبه پهن شده است. پس هر که روزش را روزه بدارد چنان است که شصت ماه را روزه داشته باشد و به روایت دیگر است که فرمود در این روز حضرت قائم قیام خواهد نمود.

روز دحوالارض: خداوند در بی 360 روز در عبادت چهار روز را برگزیده که در تمام سال به فضیلت روزه ممتاز و در روایتی روزه اش مثل روزه بدارد و شبش را به عبادت به سرآورد و از برای او عبادت صد سال نوشته شود و از برای روزه دار این روز هر چه در آسمان و زمین است استغار کند و این روزی است که رحمت خدا در آن منتشر گردیده و از برای عبادت و اجتماع به ذکر خدا و غسل دو عمل دارد است: اول نمازی که در کتب شیعه قمیین روایت شده و آن دو رکعت است در وقت چاشت. در هر رکعت بعد از حمد پنج مرتبه سوره والشمس بخواند و بعد از سلام نماز بخواند: لا حول ولا قوة الا باالله العلی العظیم. پس دعا کند و بخواند یا مقیل العثرات اقلنی عثرتی، یا مجیب الدعوات اجب دعوتی، یا سامع الاصوات اسم صوتی و ارحمنی و تجاوز عن سیئاتی و ما عندی، یا ذالجلال و الاکرام (برای انجام بقیه اعمال به مفاتیح الجنان رجوع شود).


نوشته شده در شنبه 87/9/2ساعت 6:8 عصر توسط زهـــرا* نظرات ( ) | |

بگذارید

و

بگذرید

 

ببینید

و

دل مبندید

 

چشم بیاندازید

و

دل مبازید

 

که

 

دیر یا زود

 

باید

 

گذاشت

و

 گذشت


نوشته شده در پنج شنبه 87/8/30ساعت 6:53 صبح توسط زهـــرا* نظرات ( ) | |

4. زندگی واقعی درز سرای آخرت است.

 

وَ ما هذِهِ الحَیوةُ الدُنیا اِلاّ لَهوٌ وَ لَعِبٌ وَ اِنَّ الدّارَ الاخُِرِةَ لَهِیَ الحَیَوانُ لَو کانوا یَعلَمونَ (عنکبوت:64)

زندگانی این دنیا جز لهو و لعب نیست. اگر بدانند، سرای آخرت سرای زندگانی است.

 

«اخِرَة» از «آخِر» ضد اول است؛ و «تَاخیر» مقابل «تَقدیم» و «اخِرون» مقابل «اَوَّلون» است و در قرآن به قیامت«دارُالاخِرَة» اطلاق شده، زیرا زندگی دنیا اول و زندگی عقبی آخر و پس از آن است.

«حَیَوان»: «حَیات» و «حَیَوان» مصدر «حَیّ» است و ضد «مَمــــــات» و «مَــــــوَتان» و به معنای زندگی ای است که مــــــرگ در پی ندارد. اصل آن «حَیَیان» بوده که یاء دوم قلب به واو شده و در معنای مبالغه در حیات است و اصل «حیات» به معنای حرکت است، همچنان که «مَـــوت» به معنای سکون است. زندگی دنیا به اعتبار اینکه آدمی را با زرق و برق فانی خود از زندگی باقی و دایمی باز می دارد و به خود مشغول و سرگرم می کند لهو است و به اعتبار اینکه برای خود قواعدی دارد لِعب هم هست؛ مانند بازیهای بچه ها که قاعده دارد و عده ای با حرص و هعیجان عجیبی آن را شروع می کنند و در خلال آن، گاهی به نزاع برمی خیزند و بر سرِ آن به سبب خیالات موهوم داد و فریاد راه می اندازند و تمام منافع خود را در آن می بینند و خیلسی زود از آن سیر و از هم جدا می شوند.

به خلاف زندگی آخرت، که حیاتی است واقعی و به حقیقت و کاملاً زندگی است و سرگرمی های آن جدّی و کمال آور است و لهو و لعب در آن راه ندارد و بقایی است که در آن فنا و زوال نیست و بهشتِ آن لذتی است که با آن هیچ اَلَم و رنجی همراه نیست و تماماً سعادت و نیک بختی است و نعیم بهشتی است و به بقای الهی باقی است.

و این معنای مهم و سرنوشت ساز را، که در واقع جهان بینی توحیدی و دنیا شناسی بر مبنای وحی است و شکل دهندهء همهء فعالیتهای بشر است.

آری، آخرت «دارُالحَیَوان» است و تماماً حیات و زندگی است و همه چیز در آنجا از حیات برخوردار است: زمین سخن می گوید، چون حیات حقیقی دارد، پوست بدن و اعضای بدن نطق دارند؛ جهنم و شعله های آن سخن و فریاد دارند؛ نسیم بهشت تکلم می کند؛ و خلاصه همهء آنچه در قیامت هست، از انسان و غیر آن، همه  از حیات حقیقی برخور دارند.


نوشته شده در دوشنبه 87/8/27ساعت 11:35 صبح توسط زهـــرا* نظرات ( ) | |

بسم الله الرحمن الرحیم

ماه ذیقعده ماه اجابت دعا. این ماه، ماه تولد یک خواهر و برادر عزیز مهربان است. بله ماه تولد حضرت فاطمه معصومه(س) و آقا امام رضا(ع)، حضرت معصومه(س) و برادرش امام رضا(ع) عواطف سرشار و محبت انگیزی به هم داشتند. در روز یازدهم ذیقعده در سال148 هجری مولدی از خانه امام موسی کاظم(ع) متولد شد. اسم شریفشان علی و کنیه آن ابوالحسن و مشهورترین القاب آن حضرت رضا(ع) است. صابر و فاضل و رضی و وفی و قره عین المومنین و غیظ الملحدین نیز می گفتند. ابن بابویه به سند ازبطی روایت کرده است که خدمت حضرت امام محمد تقی(ع) عرض کردم که گروهی از مخالفان شما گمان می کنند که والد بزرگوار شما را مامون ملقب برضا گردانید. در وقتی که آن حضرت را برای ولایت عهد خود اختیار کرد حضرت فرمودند: به خدا سوگند که دروغ می گوید بلکه حقتعالی او را به رضا مسمّی گردانید. برای اینکه پسندیده خدا بود در آسمان و زمین و رسول خدا و ائمه هدی علیهم السلام در زمین از او خشنود بودند و او را برای امانت پسندیدند گفتم آیا همه پدران گذشته تو پسندیده خدا و رسول و ائمه علیهم السلام نبودند؟

گفت: بلی.

گفتم: پس به چه سبب او را در میسان ایشان به لقب گرامی مخصوص گردانید.

گفت: برای آنکه مخالفان و دشمنان او را پسندیدند و از او راضی بودند. چنانچه موافقان  و دوستان از او خشنود بودند و اتفاق دوست و دشمن بر خشنودی از او مخصوص آن حضرت بود پس به این سبب او را به این نام مخصوص گردانید.

ایضاً به سند معتبر از سلیمان بن حفص روایت کرده است که حضرت امام موسی(ع) پیوسته فرزند پسندیده خود را رضا می نامید و می فرمود: که بخوانید فرزند مرا رضا و گفتم به فرزند خود رضا و چون با آن حضرت خطاب می کرد آن حضرت را ابوالحسن می نامیدند. پدر آن حضرت موسی بن جعفر (ع) بود و مادر آن حضرت ام ولدی بوده که او را تکتم و نجمه و سَکَن و سمانه و ام البنین می نامیدند و بعضی خیزران و صقر و شقراء نیز گفته اند.

و ابن بابویه سند معتبر از علی بن میثم روایت کرده است که حمیده مادر موسی کاظم(ع) از جمله اشرف بزرگان عجم بود کنیزی خرید و او را تکتم مسمّی گردانید آن جاریه سعادتمندترین زنان بود در عقل و دین و حیا و خاتون خود حمیده را بسیار تعظیم می کرد. چون حضرت رضا(ع) از او به وجود آمده طاهره مسمّی گردانید و سند معتبر دیگر روایت کرده است که چون حمیده نجمه مادر امام رضا(ع) را خرید شبی حضرت رسالت(ص) در خواب دید آن حضرتبه او گفت ای حمیده نجمه را به فرزند خود موسی تملیک نما. که از او فرزندی به هم خواهد رسید که بهترین اصل زمین باشد. به این سبب حمیده نجمه را به ةآن حضرت بخشید و او باکره بود. شیخ صدوق به سند معتبر از نجمه مادر آن سرور روایت کرده است که گفت چون حامله شدم به فرزند بزرگوار خود به هیچ وجه ثقل و حمل در خود احساس نمی کردم و چون به خواب می رفتم صدای تسبیح و تهلیل و تمجید حقتعالی را از شکم خود می شنیدم و خائف و ترسان می شدم و چون صدایی نمی شنیدم و چون آن فرزند سعادتمند از من متولد شد دستهای خود را بر زمین گذاشت و سر مطهر خود را به سوی آسمان بلند کرد و لبهای مبارکش حرکت می کرد و سخن می گفت که من نفهمیدم در آن ساعت حضرت امام موسی(ع) نزد من آمد و

فرمود: گوا باد تو را ای نجمه کرامت پروردگار تو.

پس آن فرزند سعادتمند را در جامعه سفیدی پیچیده و به آن حضرت دادم حضرت در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و آب فرات طلبید و کامش را با آن آب برداشت پس به دست من داد و

فرمود: که بگیر این را که این بقیه خداست در زمین و حجت خداست بعد از من.

 


نوشته شده در دوشنبه 87/8/20ساعت 8:39 صبح توسط زهـــرا* نظرات ( ) | |

 

 

 

اِلهی وَ رَبِّی مَن لی غَیرُکَ...

 

 


نوشته شده در شنبه 87/8/11ساعت 6:8 صبح توسط زهـــرا* نظرات ( ) | |

حذف چادر از بین زنان و دختران ایرانی

 

مستر همفر جاسوس انگلیسی گفت:

باید زنان مسلمان را فریب داد و از زیر چادر بیرون کشید با بیان اینکه حجاب یک عادت است از خلفای بنی عباس و یک برنامه اسلامی نسیت. و لذا مردم زنان پیامبر را می دیدند و زنان صدر اسلام در هر کاری با مردان شرکت می کردند. پس از آنکه زنان را از چادر بیرون آوریم باید جوانان را تحریک کنیم که دنبال آنها بیفتند تا در میان مسلمانان فساد رواج یابد و برای پیشبرد این نقشه لازم است اول زنان غیر مسلمان را از حجاب بیرون آوریم تا زنان مسلمان از آنها یاد بگیرند.

 

عضوی از حزب کیلود اسرائیل:

کشتار فرهنگی در ایران نتیجه بخش تر است از کشتار انسان.

 

جائیقل سیاستمدار اسرائیل:

فقط با فساد و فسق می توان جمهوری اسلامی را به سقوط کشاند.

 

باراک:

براندازی ایران جز با جنگ فرهنگی ممکن پذیر نیست.

 

رابر جاتینز(محقق):

در دنیای امروز جنگ  کلاسیک، جنگ با فرهنگ یک ملت است.

 

تغییر فرهنگ در ایران

 

دیوید کیو مامور سازمان سیا اعلام کرد:

مهم ترین حرکت در جهت براندازی جمهوری اسلامی تغییر فرهنگ جامعه فعلی ایران است و ما مصمم به آن هستیم.

 

میشل هولباک نویسنده فرانسوی اعلام داشت:

جنگ با اسلام گرائی با کشتن مسلمانان فایده ای ندارد فقط با فاسد کردن آنها می توان به این پیروزی دست یافت پس باید به جای بمب بر سر مسلمانان لباسهای کوتاه فرو بریزیم.

 

حالا خودمون یه کم فکر کنیم

آیا دشمن تونسته

و

موفق شده

به اهداف خودش دست پیدا کنه؟؟؟


نوشته شده در دوشنبه 87/8/6ساعت 12:58 عصر توسط زهـــرا* نظرات ( ) | |

3. دنیا و مظاهر آن برای مردم آراسته شده است

 

زُیّـِنَ لِلنّـاسِ حُبُّ الشَّـــــــهَـــــوتِ مِـنَ النِّســــاءِ

وَالبَنینَ وَ القَناطیرِ المُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الفِضَّةِ

وَالخَیلِ المُسَــوَّمَةِ وَ الاَنعامِ وَ الحَرثِ ذلِکَ مَتاعُ

الحَیـــــوةِ الدُّنیا وَاللهُ عِندَهُ حُسنُ المَابِ(آل عمران:14)

 

در چشم مردم آرایش یافته است عشق به امیال نفسانی از دوســــت داشتن زنان و فرزندان و همیانهای زر و سیم واسبان داغ بر نهاد و چــارپایان و زراعت. همهء اینها متاع زندگی این جهانی است، در حالی که بازگشتنگاه خوب در نزد خداست.

 

« زینَت» هر چیز زیبا و دوست داشتنی است که به چیز دیگر منضم شده و به آن زیبایی بخشیده باشد.

« القَناطیرِ المُقَنطَرَةِ»:«قَناطیر» جمع «قِنطار» به معنی مال زیاد و « مُقَنطَرَة» اســـــم مفعول از همان ماده به معنی مضاعف و مکرر آن است و برای تاکید آمده است.

«الخَیلِ المُسَوَّمَة»:«خَیل» اسم جمع است به معــــنی اسبها یا اسب سواران، ولی در این آیه منظور همان معنی اول است؛ و کلمه «مَسَوَّمَة» به معنی نـــشاندار است که اشاره به برازنـــــــدگی اندام و مشخص بودن چهره یا مودب بودن آن است.

«مَتاع»: هم اسم است و هم مصدر به معنی انتفاع؛ یعنی هر چه از دنیا که از آن بهـــــــره برداری شود.

 

در این آیه، خــــداوند سرمایه ها و ارکان مهم زندگی دنیایی انسان را برشمرده است: زن، فرزند، پول نقد، ثروت، مَرکَبهای ممتازو راهوار، چهـــــــــارپایانی که در دامداری از آن بــهره می برند، زراعت؛ که به صورت «زُیِّنَ» فعل مجهول (زینت داده شده) ذکر شده و زینت دهنده خـــــــداوند است، زیرا خداست که علاقه به همسر و فرزند و مال و دارایی را درســــــرشت و غریزهء انسان قرار داده تا آدمی با توجه به دنیا و بهره گیری از آن، چون گذرگاه نه قرارگاه و وسیله و ابزار نه هدف، به آنچه در نزد خـــــداست، حسن ماب، برسد. آری، این خـــداست که دلهای مردم را تسخیر کرده و علاقه به این امور مادی را غریزهء آنان کرده تا زندگی دنیایی و زمینی آنان تامین شود، و اگر نبود این غریزهء مادّی، زندگی انسان در این کرهء خاکی دوام نمی یافت، کسی تولید مثل نمی کرد و نسل بشر قطع می شد و حال آنکه خــــــــدای سبحان مقدر کرده تا بشر مدتی معین در زمین زندگی کند.«و برای شما در زمین تا مدت معینـــی قرارگـــــــاه و وسیــــــله ء بهره برداری خواهد بود.»(بقره:36) خـــــداوند تقدیر کرده تا مردم به نظر آلی به دنیا بنگرند نه به نظر استقلالی؛ یعنی زندگی دنیا را وسیله و آلــت زندگی آخرت قرار دهند، نه این که هدف، راه را مقصد نگیرند: «ما آنچه را بر روی زمین اســــــــــت زینت قرار دادیم تا آنها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل می کنند»(کهف:7) و بعد می فرمـــــــــاید: «و ما آنچه را بر روی زمین خاکی بی گیاهی قرار دهیم».(کهف:8) آری، خداوند همین محبوبهای دنیایی را در نظرتان چون خاکی خشک و بی ارزش قرار می دهد. اما با تاسف فراوان باید گفت که انسانهای بی خبر و غافل و مستِ دنیا به سبب دل خوشی و فریفتگی شان به ظاهر زندگی از باطن آن، که آخرت است، باز می مانند و این وسایل و مقدمات را هدف می پندارند؛ و دنیایی که مخلوق خـداست و وسیله ای برای تقرب و رسیدن به پاداش الهی است برای آنان سبب دوری از خـدا و تحصیل نقمت و عذاب می شود.

البته در مواردی زینت دادن به شیطان نسبت داده شده است. زینت دادن به شیطان یعنی زشتیها را زیبا دیدن و نیز فرمودند:« هر که زینت دنیا را بخواهد به او می دهیم، اما در آخرت بی بهره می ماند»(هود:15 و 16؛ شوری:20).

 

 

لکن جای پرسش است که چرا خداوند دنیا را زینت می دهد تا انسان به اشتباه بیفتد؟

پاسخ: رَبِّ علیم و حکــیم منزه تر از آن است که امور بندگانش را به گونه ای تدبیر کند که نتیجه ء آن امری ناشایست بشود. بلکه این ثمرهء بی تدبیری خود اوست. بله، خــداوند اجازهء فتنه گری را به شیطان داده تا آزمایش بندگان، که زمینهء تربیت و کمال آنهاست، تکمیل شود.

 

 


نوشته شده در شنبه 87/8/4ساعت 3:44 عصر توسط زهـــرا* نظرات ( ) | |

این مـنم ره یافته در مـجلس سلطان خـویش          

                                          جان دهم شکرانه چون دیدم رخ جانان خویش

دیگــران گــر ســـــــیم و زر آرنـد از بــهر نــثار

                                         من نثار حــضرت جــانانه ســازم جــان خــویش

دارم از دیــــده شـــرابــی و کــــبابی از جگـر

                                        تـا خـیال دوست را آرم شــبی مـهمان خـویش

داشــتم پـیمان کـه از پـیمانه بـاشم مـــجتنب

                                        باده چون پیمود ساقی رستم از پـیمان خـویش

راز من از اشک سرخ و روی زردم فــاش شد

                                        مــن نکـــــــردم آشکــارا قــصه پــنهان خــویش

از جــراحت هــای او داریـــم راحت هــا بسی

                                       زان که از دردش همی یابد دلم درمـان خـویش

جـــوهر کـــان را سـلاطین مـــعانی طـــالبند

                                       شکر ایزد را که بـاری یــافتم در کــان خــویش

گــوهر کــان را نمـــی یـــابند غـواصـان عشق

                                      شادی جان کسی کـو یـافت در عمان خــویش

شادی دنیا و هم عُــــقبی شــود آن حسـین

                                       ایــن گـدا را از کـرم گـر تـو بخوانی آن خــویش

                                                                                      (منصور حلاج)

 

ســــــــــــــلام استاد بزرگوار، زیارت قبول


نوشته شده در جمعه 87/8/3ساعت 11:44 صبح توسط زهـــرا* نظرات ( ) | |

<      1   2   3   4   5      >
Design By : Pichak

کد نوحه

کد مداحی

>