خدایا! اگر بدکنیم تو را بنده های خوب بسیار است اما اگر تو ما را مدارا نکنی!!!! ما را خدای دیگری نیست . . . می نویسیم نامه ای با اشک و آه تا شبی در جمکران ریزیم به چاه چون چراغ مهـــدی، اینجا سوخته جمکـــــــران را شمع او افــروخته جمله ی مــــــــــا شیعیان دیوانه ایم جمکران شمع است و ما پروانه ایم شیعیان در جمکـــــــران زاری کنند در پی مهــــــــــــــدی عزاداری کنند شیعه گر این مصائب مــــــــی کشد انتظـــــار یـــــار غـــــــایب می کشد جمکــــــــران ای کعبه مقصود مــــا ده خبـــر از مهــــدی موعـــود مــــا در فراق تو خورشید تابان تیره شد یا صادق آل محمد(ع) مهدی ببین روح شهیدان غرق ماتم جان های پاک عاشقان می سوزد از غم ای مهدی صاحب زمان تا کی بمانیم از داغ رویت شمع هجران برفروزیم ما عاشقانت طاقت هجران نداریم ای مهدی صاحب زمان تا کی بمانیم خدایا مرا ببخش از این که: توقع داشتم که فرشته ی وحی نازل شود و قرآن را بر من وحی کند و پیش خود پنداشتم که باید خدا را ببینم ... و الا ایمان نمی آورم... اما تو این اندیشه ها و پندارهای خطا را محصول سه چیز می دانی: یکی نومیدی نسبت به روز قیامت و دیگر خود بزرگ بینی نادرست و سوم تمایل به سرکشی و بی قانونی. از این روی درباره ی بهانه گیران وحی در آیه 21 سوره ی فرقان چنین فرموده ای: (و قال الذین لا یرجون لقاءنا: لولا انزل علینا الملائکة او نری ربنا؟ لقد استکبروا فی انفسهم و عتوا کبیرا.) عیدتون مبارک . . . باز آی هر آنچه هستی باز آی آقا جونم تولدت مبارک... دهید مژده به یاران که یار مـــــــــی آید ز انتهای شب آن شهسوار مــــــی آید هر که منظور خود از غیر خدا می طلبد، گدایی است که حاجت ز گدا می طلبد
گر کافر و گبر بت پرستی باز آی
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی باز آی
" ابو سعید ابو الخیر"
قرار گیتی چشم انتظـــــــــــــار می آید
کلید صبح به دست وسرود عشق به لب
جهان برای تماشا، به پای مـی خیزند
به پا بوسی او، روزگار مــــــــــــی آید
خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان
اما به قدر فهم تو کوچک می شود
و به قدر نیاز تو فرود می آید
و به قدر آرزوی تو گسترده می شود
و به قدر ایمان تو کارگشا می شود
یتیمان را پدر می شود و مادر
محتاجان برادری را برادر می شود
عقیمان را طفل می شود
ناامیدان را امید می شود
گمگشتگان را راه می شود
در تاریکی ماندگان را نور می شود
رزمندگان را شمشیر می شود
پیران را عصا می شود
محتاجان به عشق را عشق می شود
خداوند همه چیز می شود همه کس را...
به شرط اعتقاد
به شرط پاکی دل
به شرط طهارت روح
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس
بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا
و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف
و زبان هایتان را از هر گفتار ناپاک
و دست هایتان را از هر آلودگی در بازار
و بپرهیزید از ناجوانمردی ها، ناراستی ها، نامردمی ها...
چنین کنید تا ببینید چگونه
بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان می نشیند
در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان می کند
و در کوچه های خلوت شب با شما آواز می خواند
مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمیشود؟؟؟
"آیا خدا برای بنده خویش کافی نیست؟
Design By : Pichak |